میگم شاید دیشب این خارکُسته دس به چپ و چالام زده بوده . میگم بلکم گناه کبیره رو کرده بودم . میگم باس صدقه بدم که بازم خوب بود که تُو خواب بود !
یه جای خیلی کلفت واسّاده بودیم . ( من اینطور فکر میکردم . ) نمیدونم چرا وسط اون همه موجودات آدمی ، فقط من بودم که تُمبون به کون نداشتم و با یه دمپایی عربی ، راس راس واسّاده بودم جلو یه مچّد .
یهو یکی داد زد – گمونم از بلن گوی مچّد : یزید بن معاویّه ! بیا مادر قحوه .
حالا ما رو میگی ، این یارو مامله هم همینجور سیخ خ خ ! چشمت روز بد نبینه ، با یه هول و هراسی مونده بودم سر جام . یادم اومد که اگه آدم خیلی بترسه ، ممکنه برینه . – یا ابوالفضلالعبّاس ، آدم ِ بیتُمبون ، روز روشن ، دم در مچّد ، برینه ؟! بر شیطون حرومزادهپرور لعنت ( میبخشی پروردگارا ، تُو خواب اینجوری بوده ، و گرنه من ننهمو میگام اگه بابام منو به حلال کاشته باشه ) . الغرض ، فایدهای نداشت ، چون دوباره مکبّر بود یا مؤذّن ( ولی صداش شباهتی نداش) داد زد : مگه منتظر نبودی خارکُسته ؟ دِ بیا تُو دیگه .
لرزون لرزون ، در حالی که انگار بیاختیار داشتم ثلاثهی معلّقه – اب و ابن و روحالقدس – رو با دستام قایم میکردم ، پا به خونهی خدا گذاشتم . چه دیدم ؟ یا حضرت خرس ! دُرُس جلو محراب ، یه کُس پهن کرده بودن به این هوا : آآآآآآآآآآآآ.....آآآ . مونده بودم که چی به چیه . کُسه مث بلور برق میزد ؛ ژیلت کشیده . محشر ! فقط خیلی بیمعنی گُنده بود . یه لحظه ذهنم رف که نکنه من مردهم ، و اینجا هم بهشته ، و این یارو طرفم حوری موریی چیزیه ؛ که نیگام افتاد به حاضرون . یاللعجب ! اینا که آخون نیسّن . ریش داشتن ، ریشای بلن ؛ ولی آخون نبودن . یه کلاه خردوک به سرشون بود و دماغاشون غاز میکشید .
من هاج و واج مونده بودم . زیر چشی به خاخاما نیگا میکردم . ( آره ، اینا خاخامای جهود بودن ) ولی همهی هوش و حواسم پیش کُس بود . نه این که خیلی کُسدوس باشم ؛ نه ، این کُسه خیلی کُس بود .
عجیبه که فقط یه کُس بود . نه پستونی ، نه رونی ، نه سر و کلّهای ، و نه پا و پاشنهای که آدم بذاره سر شونهش و بگه : علی علی .
همین جور محو تماشای این کُس خارقالعاده بودم که یکی از خاخاما یه قدم اومد جلو ، دستی به کیرم کشید ، گرف تُو مشتش ، فشار فشوری داد و ول کرد و گف : کیر خودشم بد نیس . یهکم به هم نیگا کردن ، باز یکی دیگه اومد خم و راس شد کیرمو ورنداز کرد ولی بهش دس نزد ؛ گف : سایزش نمیخوره ؛ وانگهی برنامه طور دیگهای تنظیم شده ...
من از حرفاشون که یکی در میون میشنیدم چیزی بر سر نیفتادم . باز هم مسقط الرّأس نگاه واموندهی من ، خود خود کُس بود نه خدم و حشمِش . عاقبت یکیشون که انگار پیرترک بود اومد جلو ، به لهجهی غلیظ تهرونی گف : یه بالا بزن . نفهمیدم چی میگه . گف : خارجنده ، یه اِ ... بکن ، میخوام حرکت برکتشو ببینم . یه اشارهش کردم ، سر به هوا شد . خاخامه خندید . گف : یزید پیرم که باشه کیرش کیره . بعد گرف تُو دستش ؛ محکم ، از بیخ . بعد گف : اون چیه به سقف مچّد چسبیده ؟ سرمو بالا کردم ، گف زرت . یهو دیدم کیرم تُو دستشه داره میره .
میخواسّم داد بزنم که : اُهوی عمو ، مال مردمو کجا میبری ؛ که چشمم افتاد به یه دیگ بزرگ ، یه پاتیل گنده که قلّ و قل داش میجوشید . کیرمو انداخ تُوش . گف : به زودی میبینی . با کفچه یه دو بار هم زد ، بعد دس کرد تُو دیگ جوش . دستشو که آوُرد بیرون یه کیر تُو دستش بود ، چقدر بگم خدا ؛ به کیر خر میگف دولچه ! تا به خودم بجمبم کیره رو زرتی چسپوند جای کیرم که بریده بود . اصلاً انگار که از روز الستُ بربّکُم مال خودم بوده !
یه اِ... کردم ، شپَلَق خورد زیر چونهم . خاخامه بارک اللایی گفت و دس کرد کیره رو گرف تُو مشتش . فشار داد ، فُشور داد ، بعد رو کرد به حاضرون و گف : حالا میتونین دعای مخصوصو بخونین .
من پریدم وسط که : آغا ، شما امام زمانی ؟ جون یزید شما کینی ؟ مانو واسه چی آوُردین ؟ دسّتون درد نکنه ، ولی اقلّ ِ کَن به منم بگین چی به چیه .
خاخام پیر با دس اشاره کرد به کُس ، بعد به کیر من ( که به کیر قدیمم میگف : آفاندیس ! ) و خیلی شمرده گف : این کُس که میبینی ، کُسّ ِ ننهی اُمّهات مؤمنین و مؤمنات اسلامه . همه رو یهجا کردیم ، جوشوندیم ، شده این . کیرای تمام جهودا رو هم مث مال تو بریدیم ریختیم تُو دیگ ، اینی که میبینی و به کمرت زدی در اومده . امروز روز انتقامه . تو باس با این ربالنّوع کیر کافر بیفتی به جون این ربالنّوع کُس مسلمون . ببینم با حلّاج چه میونهای داری !
آغا ما رو میگی ، ایندفه نزدیک بود از خوشحالی به خودم برینم . گفتم : برین کنار . خاخامه گف : هُش ، کُسمادر ! اینجا همه چیز آیین خاص خودشو داره ؛ تازه آبتم نباس تُوش بریزی ، چون معلوم نیس چه جور اژدهایی در بیاد . اما اول باس مناسک اجرا بشه . دعای مخصوص .
یه دعای دستهجمعی طولانی خوندن که از جنس دعا نبود . آهنگ و اصواتش کیرشخکن بود .
بعد چار تا خاخام گردن کلف ، رفتن کُسو ورداشتن گذاشتن رو یه بالش بزرگ ، یا بَلکَم تشکچهی کلف بود .
الغرض ، منو میگی ، انگار زور تمام کیرای دنیا اومده بود سر این وامونده . گردی سرشو گذاشتم در ِ کُس . یهکم ، یهذرّه ، محض پیشنشونه ، قُچار دادم که ردّشو گم نکنم . بعد سر زانوهامو یه ریزه جابجا کردم و رفتم که بزنم ، که یهو یه خارجندهیی گف : یاعلی یادت نره . زرتی از خواب پریدم .
....
....
ای کیر خر تُو کسّ ِ ننهی هرچی جهوده .
ما مادرجنده هارو تُو بیداری رفتیم از دست بُختالنّصر نجات دادیم ؛ حالا به جای این که دو تا بمب اتم بزنن به سر این خارجنده دنیای اسلام و ما رو نجات بدن ، شب تُو خواب میآن به آدم حال میدن ؛ باز اونم یه بچهکونی اخّودشون فاتحهی جماع آدمو میخونه .
ای ننهی هرچی جهوده گاییدم .
Sunday, February 26, 2006
ای ننهی هرچی جهوده گاییدم ...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
salam yazid jan mamnon ke behem sar zadi yazid jan ye email sakhsi azat mikham ke betoonam ye seri chizaro barat benevisam ke bayad bedooni albate shayad vasat mohem bashe felan bye
ReplyDeleteمسیو !
ReplyDeleteهر چند سال یک بار پست می کنی ؟
mordi?!
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteممنون از نظر پر محتوا ی شما
راستش این قدر شما وبلاگ دارید من نمی دانم کجا برایتان پیغام بذارم
DEAR JAHEL JAN JANEH JANAN! YOU WONDER WHY THESE GUYS DON'T KILL THOSE GUYS BY USING A COUPLE OF ATOMIC BOMBS? HAVE YOU EVER HEARD ANYWHERE THAT 'chaghoo daste-ash ra beborad?' I THINK THAT ANSWERS YOUR QUESTION!
ReplyDeleteكس ننه ي كله سكسي كيرم تو كل خاندانت خاخام اعظمت رو گاييدم كيرم تو كس ننه همه يهودي ها ي جيگر طلا سولاخي من خودم روزي چند تاشونو زمين ميزنم. خوب كس هايي هستند انصافا. :)
ReplyDeleteDear Old Mate, Yazid,
ReplyDeleteFinally we managed to begin again!
We have moved to a new address:
www.ayatollah.weebly.com
Regards,
Public Relations Office, Ayatollah Estemna
اینجور که پیداست این اسلام بدجور خواهر مادرتو گاییدن که اینجور با کینه بهشون فوش میدی......اخه بچه کونی شما اگه مرد بودین خواهراتونو جلوچشاتون نمیکردنو هیچی نمیگفتین
ReplyDeleteنگو ایرانیم خواهر کسه بگو تخم یه انگیسی امریکاییم که فارسی یاد گرفتم تابتونم بگم شماایرانیا و مسلمونا ما یهودیارو بگا دادید....
ما نیاز به همسو کردن افکار عمومی در مورد این حکم غیر انسانی و غیر دمکراتیک داریم لطفا هرگونه تلاش خود را از آقای مهر نهاد دریغ مدارید . به امید آزادی همه در بندان .
ReplyDeleteفراخوان کانون وبلاگ نویسان ایران برای نجات جان آقای مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ کانون وبلاگ نویسان ایران
آقا چااااااكرم. من سكس مردر آرتم. يادش بخير. چه خوش ميگذشت. قديما.
ReplyDeleteلطفاً با مخلوطی از لهجه ی تقلیدی انگلیسی / آمریکایی و لحن جاهلی طرفای خیابون قصرالدشت یا نظام آباد تهرون یا دزآشیب شمرون بخوانید - البته خیلی دیر است برای این کار اما شاید به جا باشد اگر بگویم که جاهل جان تقریباً هر چی گفتی خوب گفتی، حتی اینکه آمریکایی شدن دنیا هم فکر خوبی است را گل گفتی اما اینکه در آن شعر گفته ای بوش "صاحب" ایران باشد را متاسفم که توی کت من یکی نمیرود! فرق بوش و آیت اله کروبی و خمینی و احمدی نژاد و حرضت پاپ اعظم در واتیکون و عمه جان الیزابت در انگلستون یا شارون علیه السلام در کشور آشغالی عزرائیل فقط در لباس پوشیدنشون و زبون مادریشونه وگرنه همشون اَ دَم یه کرباسن و واسه لای جرز دیوار خوبن یا شایدم دخترای بوشو دادیم تو گائیدی که الحق خوب کسائین از تگزاس! (یادت نره دو تا تکون اضافه ام واسه ما بدی!)
ReplyDeleteبسمالله و بهی نستعین و شق المؤمنین اوسطها
خیلی ضعف کیر داری شب وروز اخوندها دارند جرتون میدن بست نیست
ReplyDeleteتعبیرخوابت برعکسه اون کوس مال ناموست ومذهب زرتشتیت بودواون کیرمال اخوندها بود که مادرتو گایید
مادرکسده این رفتاروگفتار وکردار پلیدیه کو کون بزرگ ریخو براتون جاگذاشت زرتشت اشتباهه باید بگیم زردپشت اخه از بس که گاییده بودنش به مرض لاعلاجی مبتلاشده بوده که کونش همیشه زردبوده اخه نمیتونسته خودشو کنترل کنه
شماهم که شیرین ترین چیزیکه تو دنیا به دهنتون مزه خوبی میده گوه وریدنه تادهنتون باز میشه میرینید
نوش جان خودت و مذهبت اقا ریخو کیرمنم حواله خواهرت